سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترین دستیار دانش، بردباری است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مؤسسه خیریه حضرت رقیه (س) استان بوشهر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» 40سخن گهربار از پیامبر اکرم (ص)

40سخن گهربار از پیامبر اکرم (ص)

به مناسبت عید سعید مبعث ، تصمیم گرفتیم 40 مورد از کلمات نورانی رسول خدا (ص) را در وبلاگ قرار دهیم تا همه علاقمندان به آن وجود نورانی بتوانند از این سخنان استفاده نمایند .


 

1)     هرکه از امت من 40 حدیث حفظ کند و قصدی جز رضای خدا و اجر قیامت نداشته باشد روز قیامت با 1- انبیاء2- شهدا 3- صدیقین 4- صالحین محشور خواهد شد واینان خوش رفقایی هستند.

 

2)    حیاء از نشانه های ایمان است (تحفل العقول صفحه 95 )

 3)    مومن همه چیزش محترم است : 1- آبرویش2- مالش 3- خونش

4)    ترک بدی صدقه بشمار می آید.

5)    با خویشاوندان خود در ارتباط باشید هر چند به یک سلام گفتن باشد .

6)    از لغزش گرفتاران در گذرید.

7)    بر امتم بر 3 صفت نگرانم: 1- بخل غالب 2- هوای نفس که پیروی شود 3- پیشوایی گمراه

8)    نیکوکار نکوهش شده مشمول رحمت است.

9)    با یکدیگر دست بدهید که با هم دست دادن کینه را از بین میبرد .

10)         هر کس که حرام قرآن را حلال شمارد به قرآن ایمان ندارد.

11)         قرآن درمان درد های بشر است.

12)         دعا حقیقت عبادت است.

13)         قرض ذلت است.

14)          تدبیر نصف معاش است .

15)         دوستی با مردم نصف عقل است .

16)         سلام قبل از گفتار است.

17)         نیکو سئوال کردن نصف علم است.

18)         ملاک دین پرهیزگاری واجتناب از گناه است .

19)         انتظار فرج به وسیله صبر عبادت است.

20)         گدائی توانگر آتش است.

21)         ذکر نعمتهای خدا شکر است .

22)         علمای عامل در میان خلق امین خدایند.

23)     سرآمد حکمتها ترس از خداست .

24)     بهشت خانه ثروتمندان است .

25)     بهشت زیر سایه شمشیر است .

26)     بهشت زیر قدم مادران است . 

27)     روزه سپر آتش است . 

28)     خیانت موجب فقر است .

29)     خواب صبح مانع روزی است .

30)     هر کار نیکی صدقه است .

31)     آفت علم فراموشی است .

32)     آفت سخن دروغ است .

33)     آفت خرد سفاهت است .

34)     آفت سخاوت منت است .

35)     آفت عبادت سستی است .

36)     آفت شجاعت ستم است .

37)     آفت زیبایی خود پسندی و کبر است .

38)     علم دوست مومن است .

39)     سائل تحفه ای است که خداوند بر در خانه مومن می فرستد .

40)     نماز نور مومن است .

 

از کتاب نصایح باب اول پندهای یگانه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( جمعه 89/4/18 :: ساعت 6:49 عصر )

»» پیامک ( اس ام اس ) مبعث رسول اکرم (ص)

نور عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
عید مبعث مبارک باد

از بعثت او جهان جوان شد
گیتى چو بهشت جاودان شد
این عید به اهل دین مبارک
بر جمله مسلمین مبارک

رفته خود از عرش تا به فرش سراسر
زیر فلک سایه لوای محمد(ص)
نوری(سیّاره) یافت راه هدایت
تا که شدش عشق رهنمای محمد(ص)
عید مبعث مبارک

آوای بخوان بخوانِ او می ریزداز غار
صدای گفت وگو می ریزدمی
گفت فرشته: اقرأ باسم ربک
عشق است کز آسمان فرو می ریزد
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد

خواند زبان دلم ثنای محمد(ص)
ماند خرد خیره در لقای محمد(ص)
دیده دل، جام جم به هیچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص)
عید مبعث بر همگان مبارک

تویی هم مصطفی و هم محمد تو را در آسمان نامند احمد
تو کانون صفا مرد یقینی تو عین رحمه للعالمینی
عید مبعث مبارک باد

بعثت نه این سرور، سرور ولایت است
مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است
خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند
احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد

به امر رب خود لبیک گوییم
به همراه ملائک جمله گوییم
سلام و رحمت حق بر محمد
اللهم صل علی محمد


امید آن که لیاقت رحمتی از الطاف رحمة للعالمین را داشته باشیم و این روز را به یادش گناه نکنیم
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد

سلام بر مبعث، بهاری‏ترین فصل گیتی!
سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!
سلام بر مبعث؛ روزی که گل‏های ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد!
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد

سلام بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی،
عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهّد، عید هدایت
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد


سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک !
سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزش‏ها در صحنه حیات بشر !
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد

امروز روز تکوین آیه‏های رسالت است. روز تجلّی رحمت الهی.
عید پیامبری رسول خدا(ص) مبارک

ادامه پیامک ویژه مبعث حضرت رسول ص

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( جمعه 89/4/18 :: ساعت 6:46 عصر )


»» تمنای تو در دست پوسیده

 

دارم اینجا می‌پوسم. آنقدر خاک خورده‌ام که گرد زمان روی سقف خانه‌ام نشسته است. سقف خانه‌ام زیر پای دیگران است و هر از گاهی، پنجشنبه‌ای، جمعه‌ای کسی سنگ قبرم را شست‌و‌شو می‌دهد.   
اینجا مرده‌ها آرزو می‌کنند که ای کاش هر روز، پنجشنبه و جمعه باشد، اما باور کن برای من فرقی ندارد! وقتی تو نمی‌آیی، ای کاش دو روز آخر هفته را خواب باشم و بیشتر مرده باشم! وقتی نباشی، می‌خواهم نباشم و چیزی نبینم، اما از دست روحم کلافه می‌شوم؛ او می‌بیند و به من منتقل می‌کند. بعضی وقت‌ها دوست دارم روحم را خفه کنم! دو‌دستی!
گریه نکن
! همین که پس از سال‌ها آمدی، خوب است. خوبم! خوب من! اشک‌هایت که روی سنگ قبرم می‌ریزد، قلبم را به ضربان می‌آورد و دل سنگ را هم می‌شکند.           
امروز، وقتی از دور می‌آمدی و گام‌هایت را روی سقف خانه‌های همسایه‌هایم می‌گذاشتی، حس آشنا، دور و غریبی داشتم. آن دنیا هم که بودم، آهنگ قدم‌هایت مثل صدای تپش قلب بود؛ صدای زندگی و تپشی آرام.
امروز از دور که به سمت قبرم می‌آمدی، خودم را گم کرده بودم. به دست و پای روحم افتادم که: «تو را به ارواح همه این مرده‌ها، لحظه‌ای با من باش، برگرد، من به تو احتیاج دارم، باید تکانی به خودم بدهم. کسی دارد می‌آید که همه این سال‌ها چشمم به راه آمدنش پوسید.»   
روح سرکش من اما دورتر از همیشه ایستاد و من دیدم که روحم گریه می‌کند. یادم هست آن دنیا هم که بودم، روح من با تو بود! و من همان دنیا هم بعضی وقت‌ها، نه! بیشتر وقت‌ها مرده بودم! اصلاً نبودم، چون روحم با تو بود.
و حالا که بالای سرم و کنار سنگم نشسته‌ای، من و روحم هر دو عذاب می‌کشیم که دستمان به دست تو نمی‌رسد؛ هرچند آن دنیا هم نرسید! و حالا ما از دست رفته‌ایم. از دست شما! دستم دارد می‌پوسد و شاید تا حالا پوسیده باشد. دستی به خاک زیر پایت بزن و مشتی خاک بردار تا شاید ذره‌ای از خاک من و دست پوسیده‌ام با انگشت‌هایت بازی کند و از لابه‌لای آنها باز به زمین برگردد و چه حس خوبی به من «دست» می‌دهد وقتی دست خاک شده‌ام به دست تو می‌رسد!                

چه خوب شد که آمدی. من اینجا هر شب مثل آدم‌هایی که «کشته، مرده کسی هستند!» آرام و قرار ندارم. مرده‌های دیگر از دستم عاصی شده‌اند. می‌گویند شب‌ها روح من در خواب (در خواب من) راه می‌رود و مدام اسم کسی را صدا می‌زند.    
من هنوز هم بعضی وقت‌ها روحم را به سراغ تو می‌فرستم تا از دور، قدم زدن‌ها و گام برداشتن‌هایت را تماشا کند. تا بر بام تو بنشیند و به «چشم‌هایت» خیره شود و به جای من اشک بریزد.           
من تمام این سال‌ها که اینجا خاک شده‌ام، به این فکر می‌کنم که «باید فردا تو را حتماً به بهشت ببرند!» راستی! مرا کجا خواهند برد؟ مهم نیست. به جهنم! اما می‌گویند اگر کسی به بهشت برود، دیگر روی جهنم را نمی‌بیند.
و بعد تو را به بهشت می‌برند و من (چه در بهشت و چه در جهنم باشم) آرزو می‌کنم که ای کاش درختی باشم که تو زیر سایه‌اش آرام بگیری. ای کاش در میان آن همه رود و نهر روان، من جوی آب کوچک و چند شاخه‌ای باشم که از زیر پای تو می‌گذرد و چشمه‌ای باشم که زیر پای تو می‌جوشد. آری! می‌جوشم... مثل آن دنیا، یادت هست؟ چقدر «تشنه» تو بودم همیشه. و فردا اگر جوی آبی زیر پای تو باشم و وقتی از حرارت تو عبور کنم، تمام خودم را خواهم نوشید! بی‌آنکه خدا بداند!
              
و شاید من تنها کسی باشم که فردا از بهشت رانده شوم! آخر، من هم آدمم!



نوشته شده در روزنامه ایران مورخ 29 اردیبهشت 1389 توسط مهدی جابری و وبلاگ جاده خاطره ها



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( پنج شنبه 89/2/30 :: ساعت 4:46 عصر )

»» آیا امام با حجاب اجباری موافق بودند؟

آیا امام با حجاب اجباری موافق بودند؟

امام خمینی

 

 

این روزها یکی از بحث هایی که بسیار مطرح می شود این است که حجاب در کشور ما نباید اجبار می شد و بعضی هم می گویند امام (ره) با اجبار حجاب مخالف بودند . این مقاله دلیل اجباری شدن حجاب را از دیدگاه بنیانگذار انقلاب بیان می کند:

ممکن است تعرض به زن ها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسى حق تعرض ندارد و اینگونه دخالت ها براى مسلمان ها حرام است، و باید پلیس و کمیته‏ها از اینگونه جریانات جلوگیرى کنند.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ، اجبار حجاب بانوان در اداره ها و سطح کشور را از اولویت های برنامه های فرهنگی نظام قرار دادند و ذره ای در این امر نرمش از خود نشان ندادند، چرا که بی حجابی و بی بندوباری را به حق ترفند استعمار برای تخدیر و به نابودی کشیدن نسل کشورها می دانستند.

بنابر این از همان روزهای اوّل انقلاب به مسئولان دولت وقت، برای جلوگیری از بی حجابی نهیب زدند: «الآن وزارتخانه‏ها- این را مى‏گویم که به دولت برسد، آنطورى که براى من نقل مى‏کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‏هاى اسلامى نباید زن هاى (بى حجاب) بیایند، زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند.» صحیفه نور ج‏6 329

ما نمى‏توانیم و اسلام نمى‏خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى‏دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند .

امام خمینی (ره) چادر را حجاب برتر می دانستند و در خاطره یکی از همراهان امام راحل در «نوفل لوشاتو » می‌خوانیم: «در مورد حجاب هم وقتی از فرانسه آمدم، هنوز با مانتو و شلوار و مقنعه بودم. یک بار در مهران، پایم صدمه دید و من با عصا و با همان مانتو و شلوار خدمت امام رفتم تا گزارش بدهم. امام فرمودند: اگر چادر ندارید، بگویم احمد برایتان بخرد. عرض کردم: نه حاج آقا! چون به کوه می‌رفتم و اسلحه روی دوشم بود و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم و گاهی هم باید سه‌پایه تیربار را روی دوش می‌گرفتم، چادر سرکردن برایم دشوار بود. فرمودند: چادر برای زن بهتر است. من از آن روز چادر سر کردم.»

حجاب چادر روسری پوشش اسلامی دختران زنان زن مو مانتو

حضرت امام(ره) راحل اگر چه چادر را حجاب کاملی می دانستند ولی پوشش های مشابه چادر ـ مانند مانتو گشاد ـ که موجب مفسده نمی شود را نیز کافی می دانستند و قائل بودند که اگر قرار باشد پوشش بانوان همراه با مفسده و خلاف اخلاق باشد باید از آن در جامعه جلوگیری شود همانطور که در پاریس در پاسخ خبرنگاران و بانوان محجبه ای که درباره میزان حجاب در ایران از ایشان سؤال کردند؛ فرمودند: «آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن مى‏تواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمى‏توانیم و اسلام نمى‏خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى‏دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند .»صحیفه نور ج‏5 294

«حجاب ایران، حجاب اسلام ، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. لکن یک جهات خارجى گاهى در کار هست. به طورى که یک مفسده‏اى باشد، یک اختلاف اخلاقى بشود، یک- عرض مى‏کنم- چیزهایى باشد، البته آن وقت باید جلوگیرى بشود ؛اما اگر نباشد اینطور، و ساده باشد و مثل سایرین با سادگى باشد، نه بى چادر(بامانتو) مانع ندارد.» صحیفه نور ج‏3 499

به فرموده مقام معظم رهبری ، حضرت امام (ره) تنها بانی بازگرداندن حجاب پس از کشف حجاب به ایران بودند چنانچه ایشان فرمودند: «امام (ره) آن مرد شجاع و بی نظیری بود که مسئله حجاب را به این مملکت برگرداند. هیچ کس دیگری غیر از امام نمی‌توانست این کار را بکند اینهم یکی از اختصاصات امام. اگر غیر از امام هر کس دیگر بود از همین آقایان، بزرگان، عرض می‎کنم که مقدسین علماء، چه وچه و چه، هیچکس جرأت نمی‌‎کرد که بگوید مردم باحجاب بیایند بیرون، امام همان ماه های اوّل پیروزی انقلاب گفتند باید مردم با حجاب بیایند.» (سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه ـ 14/12/76 )

به فرموده مقام معظم رهبری ، حضرت امام (ره) تنها بانی بازگرداندن حجاب پس از کشف حجاب به ایران بودند

البته ایشان نیروهای انتظامی را برای برخورد با مظاهر بی حجابی ارجح می دانستند و در مقطعی که عده ای نفوذی و یا ناآگاه به بهانه مبارزه با بی حجابی و بد حجابی در معابر عمومی به ضرب وشتم زنان و دخترکان اینچنینی پرداخته بودند در پیامی چنین تصریح کردند:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسى حق تعرض ندارد و اینگونه دخالت ها براى مسلمان ها حرام است، و باید پلیس و کمیته‏ها از اینگونه جریانات جلوگیرى کنند.

روح اللَّه الموسوى الخمینى صحیفه نور، ج‏12، ص: 502

حجاب،چادر

امام(ره) راحل کشف حجاب و ایجاد اقلیتی از زنان و دخترکان خیابان گرد را از بزرگترین خیانت های رژیم طاغوت می دانستند و آنرا از جنایات بزرگ رضا شاه می خواندند که باید در نظام اسلامی با آن مقابله شود و می فرمود: «آن شقىّ جنایتکار( رضا قُلدر) دست به یک جنایت زد و آن جنایت کشف حجاب بود و به جاى اینکه نیمى از جمعیت ایران را فعال کند آن نیم دیگرى هم که نیمه مردان بود به‏طور بسیار زیادى از فعالیت انداختند و این عروسک هایى که درست کردند و در همه ادارات جا دادند و در همه خیابان ها راه انداختند، آنهایى که در ادارات بودند، سایر افرادى که در ادارات بودند را هم از کارهاى خودشان بازداشتند و آنهایى که در خیابانها رها بودند، جوان هاى ما را به فساد کشاندند و فعالیت جوان هاى ما را از دست آنها گرفتند.» صحیفه نور ج‏17 59

 

و در یک کلام، حضرت امام (ره)برای حفظ ارزش بانوان و به بازی گرفته نشدن شخصیت آنان در جامعه بر حجاب تأکید می کردند.و می فرمودند: «و البته باید توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزش هاى شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه براى زن و چه براى مرد- براى این است که، آن ارزش هاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه‏هاى شیطانى یا دست هاى فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال مى‏شدند اینها، این ارزشها زنده بشود.»

 

منبع:گروه خانواده و زندگی تبیان   http://www.tebyan.net



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( سه شنبه 89/2/21 :: ساعت 12:34 صبح )

»» در حوالی بساط شیطان

در حوالی بساط شیطان

 

در حوالی بساط شیطان دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را. شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد.

 

حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم. انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم. نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد. می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اینها فرق می‌کنی.تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد. اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند. از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت. ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه‌ای عبادت افتاد که لا به لای چیز‌های دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم. با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام. تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم. می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم. عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم، شیطان اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک‌هایم که تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را.

و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شکرانه قلبی که پیدا شده بود.

برگرفته شده از وبلاگ جاده خاطرات، سحر خانم  http://jadekhatereha.parsiblog.com



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( شنبه 89/1/21 :: ساعت 12:57 صبح )

»» چرا باید بگوییم 'امام خامنه ای'؟

 رهبر

 

چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟

 

متن زیر قسمتهایی از سخنان یکی از مسئولان دولتی است که توسط یکی از دوستان به ای میل حقیر ارسال شد. به نظرم جالب آمد و به همین خاطر منتشر کردم تا نظر دوستان را هم در این باره بدانم.

  • غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
  • اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.
  • ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».
  • سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
  • یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
  • شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
  • امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
  • امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
  • وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
  • اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.
  • در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!
  • پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.
  • تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.
  • شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».
  • مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
  • بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
  • آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای». سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!
  • اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( دوشنبه 89/1/9 :: ساعت 1:35 عصر )

»» ویژه نامه میلاد آفتاب هشتم

 

میلاد آفتاب

 

اشاره
یازدهم ذی القعده، سالروز میلاد با برکت پیشوای هشتم، خورشید تابان آسمان پرنور ایران، غریب آشنا، نگین خراسان، شهد شیرین مشهد، حضرت امام رضا علیه‏السلام است. در این روز دیدگاه رنجور و خسته امام موسی بن جعفر علیه‏السلام ، به چهره دلربا و جمال نورانی فرزند نورسیده‏اش روشن شد و صبح سپید را از پس پرده شب تاریک نوید داد. در روز جشن و سرور اهل بیت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، سر بر آستان باعظمت حضرتش می‏ساییم و ذرات غبار حرم پاکش را توتیای چشمان خود می‏کنیم.

امام رضا علیه‏السلام در یک نگاه

وجود مقدس امام رضا علیه‏السلام در سال شهادت جد بزرگوار خود امام صادق علیه‏السلام به دنیا آمد. ایشان در دامن پرمهر و محبت پدر و مادر پاک دامن خود، مراحل رشد و شکوفایی جسمی و روحی را پشت سر گذاشت. امام رضا علیه‏السلام مدت 35 سال از امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از محضر نورانی حضرتش بهره‏مند شد. آن حضرت از 35 سالگی امامت امت اسلامی را به عهده گرفت و در 55 سالگی به شهادت رسید.

ازدواج

تاریخ ازدواج امام رضا علیه‏السلام به درستی معلوم نیست، ولی همسر گرامی حضرت، سبیکه یا خیزران، از زنان با فضیلت عصر خود بود. در عظمت شأن و مقام ایشان همین بس که امام کاظم علیه‏السلام به یزید سلیط امر کرد سلام حضرت را به ایشان برساند. نیز امام جواد علیه‏السلام تنها فرزند امام رضا علیه‏السلام از ایشان متولد شده است.

موقعیت امام در مدینه

امام رضا علیه‏السلام ، هفده سال از امامت بیست ساله خود را در شهر مدینه و در کنار اهل بیت خود سپری، و از آنجا امت اسلامی را رهبری و هدایت کرد. حضرت، شاگردان پدر را به دور خود جمع کرده، به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جد بزرگوارش امام صادق علیه‏السلام پرداخت و در این راستا، گام‏های استواری برداشت. موقعیت امام رضا علیه‏السلام در مدینه، همه دانشمندان و شخصیت‏های سیاسی و اجتماعی حجاز را تحت الشعاع قرار داده بود. ایشان در تمام شئون مادی و معنوی، پناهگاه و مرجعی برای مردم به شمار می‏آمد. وجود مقدس امام رضا علیه‏السلام خود در این باره به مأمون فرمود: «اینکه من در اینجا ولیعهد شده‏ام، از نظرم هیچ بر موقعیتم نیفزوده است؛ زیرا من در مدینه، در جایگاهی بودم که نامه‏ام به مشرق و مغرب حکومت اسلامی می‏رفت. در آنجا هیچ کس عزیزتر از من بود و هر کس حاجتی داشت، آن را از من می‏طلبید و من هم تا حد توان نیازهای نیازمندان را تأمین می‏کردم».

عصر هارون

امام رضا علیه‏السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سال 183 قمری، به امامت رسید. مدت امامت ایشان بیست سال بود که ده سال از آن در دوران هارون الرشید گذشت. این مدت، دوران آزادی نسبی فعالیت‏های فرهنگی و علمی امام رضا علیه‏السلام به شمار می‏رود؛ زیرا هارون در این مدت چندان با حضرت کاری نداشت و ایشان آزادانه به فعالیت‏های خود ادامه می‏داد. امام رضا علیه‏السلام ، در این دوره توانست شاگردانی را تربیت و علوم و معارف اسلامی را توسعه دهد. مهم‏ترین علت کاهش فشار از طرف هارون، نگرانی وی از عواقب شهادت امام کاظم علیه‏السلام بود؛ زیرا اگر چه هارون تلاش فراوانی برای پنهان کردن این جنایت به عمل آورد، اما سرانجام راز این جنایت بزرگ فاش شد و باعث نفرت مردم از هارون گردید. امام رضا علیه‏السلام هم از این فرصت استثنایی استفاده کرده، امامت خود را آشکار ساخت.

امام رضا علیه‏السلام و امین

با درگذشت هارون‏الرشید در سال 193 قمری در شهر طوس، فرزندش امین به خلافت رسید و به مدت پنج سال زمام امور کشورهای اسلامی را به دست گرفت. در این دوران، برخوردی میان امام رضا علیه‏السلام و مأموران عباسی صورت نگرفته است؛ زیرا دستگاه خلافت عباسی، گرفتار اختلاف‏های داخلی و نبردهای امین و مأمون عباسی بر سر خلافت بود و فرصتی برای آزار و اذیت علویان به ویژه امام رضا علیه‏السلام نداشت. امام، در فاصله سال‏های 193 تا 198 قمری که مصادف با حکومت امین بود، از آزادی نسبی برخوردار بود و توانست با استفاده از این فرصت، کارهای ناتمام پدران بزرگوار خود را سر و سامان داده، خدمات علمی و فرهنگی زیادی به امت اسلامی عرضه کند.

عصر مأمون

با استقرار مأمون عباسی بر تخت سلطنت در سال 198 قمری، فصل تازه‏ای از زندگی امام رضا علیه‏السلام شروع شد. این بخش از زندگی حضرت، با ناملایمات و سختی‏های فراوانی همراه بود و فرصت هر گونه فعالیت آزادانه را از ایشان گرفت. در این دوران پنج ساله، مأمون تصمیم گرفت امام را از مدینه به شهر مرو، مقر حکومت خود آورده، ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی‏شان ،کارهای حضرت را زیر نظر بگیرد. مأمون ابتدا از امام به صورت محترمانه دعوت کرد تا همراه با بزرگان آل علی علیه‏السلام به مرکز خلافت بیایند، ولی امام از قبول دعوت خلیفه خودداری کرد. مأمون اصرار فراوانی نمود و نامه‏های متعددی میان آن دو رد و بدل شد تا سرانجام حضرت به طرف شهر مرو حرکت کرد.

مسافر ایران

هنگامی که امام رضا علیه‏السلام خود را از سفر به خراسان ناگزیر دید، در چند نوبت کنار مرقد پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حاضر شد و با وداع خویش، نگرانی و ناخرسندی خود را از این سفر آشکار ساخت. بعد از مراسم وداع با جد بزرگوار و اهل بیت خود، کاروان امام به حرکت افتاد. مسیر حرکت امام از مدینه به خراسان به گونه‏ای طراحی شده بود که از هر گونه واکنش احتمالی شیعیان و علویان به دور باشد. بر همین اساس، مأمون دستور داد حضرت را از داخل شهرهای شیعه نشین عبور نداده، احساسات و عواطف آنان را تحریک نکنند. آنان کاروان حامل امام را از شهر مدینه به بصره و از آن‏جا به شهر اهواز حرکت دادند. کاروان در ادامه مسیر خود، وارد فارس شد و آنجا را به قصد مرو ترک کرد. همچنین کاروانیان پیش از رسیدن به مرو، مدتی در نیشابور استراحت کردند.

نگین نیشابور

امام رضا علیه‏السلام در میان استقبال با شکوه و بی‏نظیر مردم نیشابور، وارد این شهر شد و چند روزی در آنجا اقامت گزید. امام رضا علیه‏السلام در شهر نیشابور با نمایاندن چهره محبوب خود برای مردم ولایت‏مدار، در پاسخ به دو تن از علمای بزرگ شهر، حدیث سلسلةُ الذَّهب را چنین روایت فرمود: «من از پدر خود و پدرم از پدران خود و آنها از پیامبر اسلام و ایشان از جبرئیل و او از خداوند متعال شنید که فرمود: کلمه توحید (لا اله الّا اللّه‏) دژ مستحکم من است. هر کس وارد دژ من شود از عذاب و کیفر الهی در امان است». بعد از خواندن حدیث توحید، شتر امام به راه افتاد، ولی هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوی او بود که ناگهان ایستاد و امام سر خود را از کجاوه بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگری به زبان جاری ساخت و با صدای بلند فرمود: «کلمه توحید شروطی هم دارد، من از جمله شروط آن هستم». امام رضا علیه‏السلام با این بیان، مسئله ولایت را همانند تنه‏ای بر آمده از ریشه درخت توحید معرفی کرد. در آن روز، این حدیث، به دست بیست هزار نفر نوشته شد.

خورشید مرو

کاروان حامل امام رضا علیه‏السلام ، شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری طی کرده و سرانجام پس از تحمل حدود چهارماه سفر و گذر از مناطق مختلف، در نیمه اول سال 201 قمری وارد شهر مرو، مرکز حکومت مأمون عباسی شد. با ورود امام به این شهر، شور و هیجان وصف ناپذیری مردم را فرا گرفت و شیفتگان مقام ولایت، با شور و احساسات پاک خود مقدم حضرت را گرامی داشتند. عبور مرکب امام از میان انبوه جمعیت که تا خارج شهر به استقبال آمده بودند، شکوهی فراوان و منظره‏ای شگفت‏انگیز پدید آورده بود. امام پس از طی مسیر و عبور از میان صفوف به هم فشرده مردم، در منزلی نزدیک مرکز حکومتی که از قبل آماده شده بود مستقر شد.

ولایت‏عهدی

چند روز پس از استقرار امام رضا علیه‏السلام در مرکز حکومت عباسی، مذاکراتی بین حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون تظاهر کرد می‏خواهد خلافت را به حضرت واگذار کند، ولی امام این پیشنهاد را نپذیرفت. مأمون که چیزی جز این از حضرت انتظار نداشت، از موقعیت پیش آمده استفاده کرده، هدف اصلی خود، یعنی واگذاری ولایت‏عهدی را به حضرت پیشنهاد کرد. امام باز هم نپذیرفت. مأمون از راه تهدید وارد شده و گفت: «باید پیشنهاد مرا بپذیری زیرا چاره‏ای جز این نمی‏بینم. تو همواره بر خلاف میل من پیش می‏آیی و خود را از قدرت من در امان می‏بینی. به خدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد ولایت‏عهدی خودداری کنی، تو را وادار به این کار می‏کنم و چنانچه باز هم قبول نکنی، به قتلت می‏رسانم». امام به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود: «من به شرطی ولایت‏عهدی تو را می‏پذیرم که هرگز در امور مملکتی و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت همانند عزل، نصب، حکم، قضاوت و فتوا دخالت نکنم».

اهداف شوم مأمون

یکی از ترفندهای سیاسی مأمون در مقابله با نارضایتی عمومی و فرونشاندن شورش‏ها ،دعوت از امام رضا علیه‏السلام بود تا از مدینه به خراسان بیاید و او از این راه خلافت خود را مشروعیت بخشد و با خیال آسوده حکومت کند. هدف‏هایی که مأمون در سیاست احظار امام رضا علیه‏السلام به خراسان داشت عبارت است از: 1. زیر نظر داشتن فعالیت‏های امام و جدا کردن حضرت از مردم؛ 2. کاشتن بذر شک و بدبینی و شایعات در مورد رهبری اهل بیت و اتهام گرایش به قدرت و سازش با حکومت؛ 3. جلب و جذب جنبش‏های علوی؛ 4. داشتن انسانی نیرومند از نظر علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود برای برطرف ساختن مشکلات و تنگناها؛ 5. در دست‏داشتن امام به عنوان برگ برنده در مقابل علویان دیگری که با دستگاه عباسی مخالفت می‏کردند؛ 6. احساس خطر مأمون از طرف امام.

مأمون و نگارش عهدنامه

مأمون، عهدنامه ولایت‏عهدی امام رضا علیه‏السلام را به خط و انشای خویش نوشت و امام رضا علیه‏السلام نیز به خط شریف خود بر این عهدنامه مطالبی اضافه کرد. در قسمتی از این عهدنامه که از سوی مأمون نوشته شده ، آمده است: «برای رسیدن به انتخاب ولی‏عهد، شب و روز به پیشگاه خدا مناجات کردم و از او خواستم در انتخاب ولی‏عهد کسی را الهام فرماید که خشنودی و طاعت خدا در آن باشد. به همین دلیل در افراد خاندان خود و علی بن ابی طالب با دقت نظر کردم و کسی را جز علی بن موسی نیافتم که برای این مقام لایق‏تر باشد». این عهدنامه در روز دوشنبه، هفتم رمضان سال 201 نوشته شد.

مناظرات علمی

مأمون پس از تحمیل مقام ولایت‏عهدی به امام رضا علیه‏السلام ، جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل می‏داد و دانشمندان بزرگ را به این جلسات دعوت می‏کرد. اگرچه منظور از این جلسات در ظاهر اثبات مقام والای امام هشتم در رشته‏های گوناگون علوم بود، در زیر پوشش ظاهری اهداف و مقاصد پلیدی دنبال می‏شد. مأمون می‏خواست مقام والای امام هشتم را تنها در بعد علمی منحصر کرده و به تدریج آن حضرت را از مسائل سیاسی کنار بزند و شعار جدایی دین از سیاست را عملی سازد. او مایل بود مسئله مناظره امام با علمای بزرگ زمان خود، نقل محافل و مجالس شود و همه علاقه‏مندان و عاشقان مکتب اهل بیت در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزی‏های امام در این مباحث سخن بگویند تا مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کرده، آن را پوششی بر نقاط ضعف حکومت خود قرار دهد.

قیام‏ها

در عصر امام رضا علیه‏السلام ، قیام‏های فراوانی از سوی علویان بر ضد دستگاه عباسی شکل گرفت. علت این انقلاب‏ها و قیام‏ها، ظلم و فساد بی‏پایان خلفای عباسی به مردم و علویان بود. افزون بر این که آنان معتقد بودند رهبری جامعه اسلامی حق علویان است و عباسیان غاصبان خلافت‏اند. برخی از این قیام‏ها عبارت است از:
1. قیام ابوالسرّایا: وی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه‏السلام است که یکی از گسترده‏ترین انقلاب‏های عصر خود را رهبری می‏کرد. مرکز قیام ایشان کوفه بود. در این قیام دویست هزار تن از یاران خلیفه به دست انقلابیون کشته شدند.
2. قیام ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه‏السلام که در یمن انجام شد.
3. قیام محمدبن سلیمان، از نوادگان امام حسین علیه‏السلام که در شهر مدینه قیام مردم را رهبری می‏کرد.
4. قیام محمد دیباج، فرزند امام صادق علیه‏السلام و عموی امام رضا علیه‏السلام که در مکه و نواحی حجاز رخ داد.

شاگردان

امام رضا علیه‏السلام در مدت بیست ساله امامت خود، شاگردان بسیاری را تربیت کرد و آن‏ها را به سر منزل کمال رساند. در منابع اسلامی، اصحاب و شاگردان حضرت بیش از سیصد نفر ذکر شده که برای نمونه، به چند از آنان اشاره می‏کنیم:
1. احمدبن محمد بَزَنطی کوفی که از افراد مورد اعتماد و اطمینان، و از راویان احادیث اهل بیت است. وی از محضر امام کاظم علیه‏السلام و امام رضا علیه‏السلام کسب فیض نمود و کتابی در معارف اسلامی نوشت. بزنطی در سال 221 قمری از دنیا رفت.
2. احمدبن محمد اشعری قمی که از مفاخر و بزرگان فقهای قم بوده، از محضر امام رضا علیه‏السلام ، امام جواد علیه‏السلام و امام هادی علیه‏السلام کسب فیض کرده است.
3. زکریابن آدم که از بزرگان امامیه به شمار می‏آید. در عظمت علمی او همین بس که امام رضا علیه‏السلام به علی بن مسیب فرمود: «هر زمان که به ما دسترسی نداشتی، مسائل و معارف خود را از زکریابن آدم بپرس». قبر پاک زکریا، در قبرستان شیخان شهر مقدس قم است.

آثار

وجود منبع علوم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و فیض ربوبی در شهر مدینه، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام از نقاط مختلف برای کسب فیض از محضر امام رضا علیه‏السلام به مدینه آمده و از علوم ایشان بهره‏مند شوند. ایشان در مدت امامت خود توانست آثار مهمی اعم از تفسیر قرآن، اخلاق، احکام اسلامی، پزشکی و... از خود به یادگار بگذارد. امام رضا علیه‏السلام آثاری داشته‏اند که برخی از آن‏ها عبارت است از: رساله‏ای در مورد حلال و حرام و واجب و مستحب که به درخواست مأمون خلیفه عباسی نوشته و برای او فرستاد؛ رساله‏ای در طب و مسائل مختلف پزشکی که حضرت، خواص دارویی گیاهان و انواع میوه‏ها را بیان فرموده است؛ رساله‏ای در علل و فلسفه احکام که در جواب پرسش‏های محمدبن سنان برای وی نوشت.

اوضاع فرهنگی

عصر امام رضا علیه‏السلام از نظر اعتقادی، فکری و فرهنگی، عصر آشفته‏ای بود. مکتب‏های فقهی و کلامی متعددی در متن جامعه حضور داشتند و هر کدام از آنها در ایجاد فساد عقیدتی در میان مردم تلاش می‏کردند. واقفیه، یکی از گروه‏های دامنه‏داری بود که به امامت امام رضا علیه‏السلام ، اعتقادی نداشتند. آنها بر این باور بودند که امام کاظم علیه‏السلام ، همان مهدی موعود بوده، از نظرها غایب شده است. سران این گروه منحرف، به خاطر مسائل مادی، حاضر شدند با دادن رشوه، مسئله امامت امام رضا علیه‏السلام را مسکوت بگذارند. فرقه‏های غلات، مفوّضه، مُرجئه، جبریون و اهل حدیث، از دیگر فرقه‏های اسلامی بودند که به ترویج افکار و اندیشه‏های خود می‏پرداختند. افزون بر فرقه‏های اسلامی، یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و ستاره‏پرستان نیز با مطرح کردن شبهه‏های دینی، سعی می‏کردند مسلمانان را از دایره اسلام خارج کنند.

مسافر بغداد

پس از سپردن منصب ولایت‏عهدی به امام رضا علیه‏السلام مردم بغداد که مهم‏ترین سنگر و پناهگاه عباسیان بود، دست به آشوب و شورش همگانی زدند. آنان به خارج شدن خلافت از دست عباسیان و سپردن آن به دودمان حضرت زهرا علیهاالسلام معترض بودند و به همین دلیل، مأمون را از خلافت عزل و با ابراهیم بن مهدی معروف به ابن‏شکله، یکی از لجوج‏ترین دشمنان امام علی علیه‏السلام بیعت کردند. وقتی این خبر به گوش خلیفه رسید، برای فرونشاندن شورش و خلاصی از محبوبیت روز افزون امام در خراسان، به حضرت دستور داد تا همراه لشکر به سوی بغداد حرکت کند. مأمون قصد داشت خودش در مرو باقی بماند. امام با درخواست مأمون مخالفت کرد و خلیفه مجبور شد همراه امام به سوی بغداد حرکت کند.

توطئه

مأمون به همراه امام رضا علیه‏السلام و فضل بن سهل وزیر ایرانی‏اش، با لشگر بزرگی از مرو حرکت و در مسیر راه به سرخس رسیدند. در آنجا مأمون برای از بین بردن امام و فضل نقشه کشیده بود. به همین دلیل از آن دو خواست تا همراه او به حمام سرخس بروند. مأمون می‏خواست نقشه شوم خود را به دست مردان مسلح خود عملی کند. امام رضا علیه‏السلام پیشنهاد مأمون را نپذیرفت و از قبول درخواست مکرر خلیفه سرباز زد. امام، حتی فضل بن سهل را نیز از این کار منع کرد، ولی او به حرف حضرت گوش نداد. هنگامی که فضل وارد حمام شد، به دست نوکران مأمون به قتل رسید و امام رضا علیه‏السلام از این توطئه مأمون جان سالم به در برد.

هدیه به دوست

معمر بن‏خلا می‏گوید: به سوی خراسان می‏رفتم که در بین راه، ریّان بن صلت به من گفت: دوست دارم وقتی به خراسان رسیدی، سلام مرا به امام رضا علیه‏السلام برسانی و از حضرت بخواهی یکی از پیراهن‏های خویش را با درهم‏هایی که به نام ایشان ضرب شده، به من ببخشد. معمر می‏گوید: همین که به محضر امام شرفیاب شدم، بی‏مقدمه فرمود: ریّان کجاست؟ آیا دوست دارد با ما ملاقات کند و ما از پیراهن خود او را بپوشانیم و از درهم‏های خویش به او بدهیم؟ معمر می‏گوید: گفتم سبحان‏اللّه‏! قسم به خدا که من هنوز سؤالم را مطرح نکرده بودم. امام فرمودند: ای معمر! مؤمن، صاحب توفیق است. برو و به ریان بگو نزد ما بیاید. ریان به محضر امام مشرف شد و یکی از پیراهن‏های حضرت را گرفت. وقتی از خانه حضرت خارج می‏شد، از او پرسیدم: چه چیزی در دست داری؟ گفت: سی درهم.

خبر از سرّ درون

شخصی به نام ابوحامد می‏گوید: روزی به امام رضا علیه‏السلام نامه‏ای نوشته و از حضرت درخواست کردم در حقم دعا کند. حضرت در جواب نامه نوشت: برایت دعا کردم، ولی نماز عصر خود را از وقت خود تأخیر نینداز و زکات اموالت را پرداخت کن. وقتی نامه حضرت را خواندم، به خود آمده گفتم: من در نامه خود در مورد نماز عصر و زکات سؤالی نکرده و کسی جز از خدا از این مطالب آگاه نبود. من همواره نماز عصر را در لحظه‏های پایانی وقتش می‏خواندم و زکات اموال خود را هم مرتب نمی‏دادم.

نماز اول وقت

امام رضا علیه‏السلام و عمران صابی یکی از دانشمندان بزرگ عصر مأمون، در حضور خلیفه عباسی درباره توحید بحث می‏کردند. امام رضا علیه‏السلام با استدلال محکم، به شبهه‏های او پاسخ می‏داد. هر لحظه بحث و مناظره آن دو اوج می‏گرفت تا اینکه هنگام نماز ظهر فرا رسید. حضرت همان لحظه از جا برخاست و فرمود: وقت نماز فرا رسیده است. عمران که چنین انتظاری نداشت گفت: ای آقای من! ادامه بحث و پاسخ سؤال مرا قطع نکن، همانا دلم آتش گرفت. حضرت تحت تأثیر احساسات و عواطف او قرار نگرفت و با کمال قاطعیت فرمود: نماز را می‏خوانیم و دوباره باز می‏گردیم. حضرت با همراهان خود برخاسته نماز خواندند و سپس به مجلس مناظره بازگشت و به ادامه بحث پرداخت.

احترام به دوستان

یونس بن یعقوب، یکی از شاگردان امام صادق علیه‏السلام و امام کاظم علیه‏السلام و از اهالی عراق بود که در سفر به مدینه منوره از دنیا رفت. هنگامی که حضرت رضا علیه‏السلام از وفات یونس آگاه شد، به پاس سابقه طولانی محبت او به اهل‏بیت، از او به نیکی یاد کرد و به سرپرست قبرستان بقیع پیام داد تا اجازه دهند یونس را در آنجا به خاک بسپارند. حضرت حنوط و کفن یونس را فرستاد و به شاگردان پدرش اعلام کرد که در تشیع جنازه او شرکت کنند. شخصی به نام علی بن الحسین می‏گوید: روزی در قبرستان بقیع کنار قبر یونس بن یعقوب رفتم. نگهبان قبرستان از من پرسید: صاحب این قبر کیست که ابوالحسن الرضا علیه‏السلام به من سفارش کرده تا چهل روز بر روی قبرش آب بپاشم. گفتم: این قبر یونس بن یعقوب، آزاد کرده امام صادق علیه‏السلام است.

جود و بخشش

امام رضا علیه‏السلام همانند پدران بزرگوار خود در آشکار و نهان، کمک‏های زیادی به مستمندان و نیازمندان می‏نمود و برای حل مشکلات آنان از هیچ کوششی دریغ نمی‏کرد. روزی شخصی خدمت امام رضا علیه‏السلام رفت و گفت: ای فرزند رسول خدا! به اندازه جوان‏مردی خویش به من عطا کن و کمکی به من برسان. حضرت فرمودند: ای مرد! چنین توانی ندارم که به اندازه جوان‏مردی خودم انفاق کنم. او گفت: پس به اندازه جوان‏مردی من کمک کن. حضرت به غلام خود فرمود: دو هزار دینار به او بده. در قضیه‏ای دیگر، حضرت تمام اموال خود را در روز عرفه بین مردم تقسیم کرد. فضل بن سهل که شاهد ماجرا بود به حضرتش اعتراض کرد و گفت: ای ابالحسن! این کار خسارت بزرگی است. حضرت فرمودند: بلکه این کار غنیمت است؛ هرگز بخشش آنچه را در برابر آن به اجر و کرم الهی می‏رسم خسارت نمی‏دانم.

همسفره غلامان

روزی امام رضا علیه‏السلام با غلامان خود که بعضی از آنان سیاه پوست بودند، سر یک سفره غذا می‏خوردند. در این هنگام مردی از شیعیان بلخ وارد شد و حضرت را به آن حال مشاهده کرد. پس رو به حضرت کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا! برای شما شایسته نیست با غلامان هم‏غذا شده و بر یک سفره بنشینید. حضرت در جواب او فرمودند: «به درستی که خدای ما یکی است و همه ما از یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستیم. پاداش و جزا هم برای اعمال انسان‏هاست. علاوه بر این که غذا خوردن با غلامان علامت تواضع و فروتنی است». بعد امام دوباره مشغول خوردن غذا شد و به همراه آنان از سفره کنار رفت.

فروتنی

روزی حضرت رضا علیه‏السلام وارد حمام عمومی شد و برای شست و شو در جایی نشست. مردی که حضرت را نمی‏شناخت رو به امام کرد و از ایشان خواست تا پشت او را کیسه بکشد و بر روی او آب بریزد. حضرت شروع به کیسه کشی و نظافت بدن او کرد. شخصی از راه رسید و امام رضا علیه‏السلام را در حال شستن بدن مرد دید. با دیدن این منظره، ناراحت شد و به سوی مرد آمده و گفت: آیا این مرد کیسه کش را می‏شناسی؟ گفت: ایشان علی بن موسی علیه‏السلام است. مرد با شنیدن این حرف ناراحت شد و از جای خود برخاست و از حضرت معذرت خواهی کرد، ولی حضرت با کمال مهربانی و فروتنی او را دلداری داد.

نماز باران

در یکی از سال‏های ولایت‏عهدی امام رضا علیه‏السلام ، خشکسالی خراسان را فراگرفت. منافقان از این فرصت استفاده کرده، این حادثه را به بدقدمی امام تعبیر کردند. در چنین موقعیتی، مأمون از امام درخواست کرد نماز باران بخواند. حضرت دستور داد مردم سه روز روزه بگیرند و در روز سوم که مصادف با روز دوشنبه بود، به همراه جمعیت زیادی به بیابان رفت. امام رضا علیه‏السلام بعد از راز و نیاز، دستان خود را به سوی خالق بی‏نیاز بالا گرفت و فرمود: «بار پروردگارا! تو حق ما اهل بیت را بر مردم بزرگ و با اهمیت شمرده‏ای و همان گونه که دستور داده‏ای به ما متوسل شده و به فضل و رحمت تو امیدوار هستند و چشم به احسان و نعمت تو دارند. پروردگارا! باران رحمت خود را بر آنان نازل فرما». بعد از دعای امام رضا علیه‏السلام به یک‏باره آسمان دگرگون شد و باران بسیاری بارید و همه جا از رحمت بی‏پایان الهی سیراب گردید.

مقام امامت

حضرت امام رضا علیه‏السلام در سخنانی می‏فرماید: «امام، خورشید تابانی است که جهانی را نورانی کرده و در افقی است که دست‏ها و دیده بدان نمی‏رسد. امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور طلوع کننده و ستاره راهنما در تاریکی‏های شب است. امام ابری باران زا، آسمانی سایه بخش، زمینی هموار، و چشمه‏ای جوشان است. امام، پدری مهربان، همانند مادری دل سوز و پناه بنده‏های خداست». امام رضا علیه‏السلام در بیان امامت و ولایت حضرت ابراهیم علیه‏السلام می‏فرماید: «حضرت ابراهیم پس از این که به مقام امامت مفتخر شد، از درگاه خداوند آرزو کرد نسل او نیز از این افتخار بهره‏مند شوند. خداوند در پاسخ او فرمود: «امامت، عهد و پیمان الهی است که ظالمان و تبهکاران شایسته آن نیستند». خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر انسان ظالم و گنهکاری را تا روز قیامت باطل کرده است.

خمس

یکی از دستورهای مالی برای مسلمانان، پرداخت یک پنجم از مازاد درآمد سال است که خمس نامیده می‏شود. در زمان غیبت امام زمان علیه‏السلام ، فقهای جامع شرایط، عهده‏دار مصرف خمس هستند. گروهی از مردم خراسان به حضور امام رضا علیه‏السلام رسیده و از حضرت خواستند آن‏ها را از پرداخت خمس معاف داشته و خمس اموالشان را به آنان ببخشد. حضرت که می‏دانست آنان شایسته بخشش نیستند و با نیرنگ می‏خواهند این وظیفه الهی را ترک کنند، به آن‏ها فرمود: «این چه نیرنگی است که به کار می‏برید؟ شما با زبان خود به ما اظهار اخلاص و دوستی می‏کنید، ولی از حقی که خداوند آن را برای ما قرار داده کوتاهی می‏نمایید». حضرت در ادامه سخنان خود فرمود: «حلال نمی‏کنیم، حلال نمی‏کنیم، حلال نمی‏کنیم». همچنین آن حضرت در بیان فضیلت و آثار و برکات خمس می‏فرماید: «خمس، مایه کمک به دین ماست».

زکات

زکات، یکی از واجبات الهی و از منابع اقتصادی حکومت اسلامی است که نقش فراوانی در گسترش عدالت اجتماعی و اقتصادی داشته، می‏تواند حکومت را برای برطرف سازی شکاف طبقاتی یاری دهد. زکات هزینه‏ای است که افراد دارای شرایط، باید برای برخی از کالاهای زندگی خود پرداخت کنند. پیشوای هشتم امام رضا علیه‏السلام در مورد آثار و برکات پرداخت زکات می‏فرماید: «اگر مردم زکات و حقوق مالی خود را بپردازند، هیچ فقیری پیدا نمی‏شود. خداوند زکات را برای تأمین زندگی نیازمندان و در امان ماندن اموال ثروتمندان واجب کرد. خداوند کسانی را که از نعمت سلامت برخوردارند، موظف کرد تا برای رفع نیازهای بیچارگان و مبتلایان آماده باشند و به آنان کمک کنند. بدانید که زیاد شدن اموال، ایجاد محبت و مهربانی در میان طبقات مختلف مردم و تأمین آبرومندانه نیازهای درماندگان، از آثار و برکات پرداخت زکات است».

صله رحمادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( پنج شنبه 88/8/7 :: ساعت 12:22 عصر )


»» یا امام جعفر صادق(ع)

یا امام جعفر صادق(ع)

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( سه شنبه 88/7/21 :: ساعت 10:39 عصر )

»» اکرام محرومان و مستمندان

اشاره

اکرام محرومان و مستمندان، پیام جاودانه همه ادیان توحیدی به ویژه دین مبین اسلام است. آیات و روایات فراوانی در زمینه کمک به محرومان و نیکوکاری آمده است که در آنها پاداش نیکی، خیر و جزای بدی، شر دانسته شده است. انسان‏های نیکوکار و باایمان، خود را در همه حال در محضر الهی می‏بینند و کارها و رفتار خود را در راه رضای خداوند انجام می‏دهند. شکرگزار نعمت‏های پروردگار هستند و یکی از نمودهای سپاس‏گزاری از نعمت‏های الهی را کمک به محرومان می‏دانند.

هفته اکرام با هدف تقویت روحیه عدالت‏خواهی، رفع تبعیض، گسترش فرهنگ محرومیت‏زدایی میان مردم و ایجاد ارتباط منسجم میان نهادها و سازمان‏های مسئول در عرصه فقر و محرومیت‏زدایی تعیین شد. ترویج سنت‏های نیک و گسترش فرهنگ نیکوکاری و توجه به نیازمندان، مهم‏ترین تکلیف مسئولان نظام مقدس اسلامی است که با تلاش دل‏سوزانه خود، گروه‏های محروم و مستضعف جامعه را یاری می‏رسانند تا همواره غیرتمند و شرافت‏پیشه زندگی کنند. توجه به دیگران و بر طرف ساختن مشکلات آنها، نه تنها موجب ایجاد آرامش و برقراری عدالت و امنیت در اجتماع می‏شود، بلکه زمینه‏ساز رشد و پیشرفت جامعه است.

کمک به محرومان؛ عمل بهشتی

کمک به محرومان و نیکوکاری، پیام جاودانه همه ادیان الهی است.در این میان، دین اسلام، تنها مکتبی است که به شکلی کاملاً متعادل بر کمک به محرومان و مستضعفان تأکید دارد. خداوند در قرآن کریم با سفارش مؤمنان به عدل و احسان می‏فرماید: «همانا خداوند، آفریدگان را به عدل و احسان فرمان می‏دهد.» کمک به محرومان در سخنان پیشوایان معصوم نیز وظیفه‏ای انسانی و دینی دانسته شده است. امام علی علیه‏السلام ، نشست و برخاست با فقیران را موجب افزایش روحیه شکرگزاری در انسان می‏داند و می‏فرماید: «هم‏نشین نیازمندان باش تا شکرت افزون گردد.»

در زندگی امامان، توجه به اصل اخلاقی گره‏گشایی و دست‏گیری از محرومان فراوان به چشم می‏خورد و آن بزرگواران با دست گشوده، به بینوایان و نیازمندان بذل و بخشش می‏کردند. رسول گرامی اسلام فرموده است: «نیازمندان را دوست بدارید، با آنان هم‏نشین شوید و به یاری‏شان بشتابید».

از دیدگاه اسلام، فقر، چهره‏ای بس زشت و ناخوشایند دارد؛ زیرا زمینه‏ساز بسیاری از ناهنجاری‏های فردی و اجتماعی است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «نزدیک است که فقر به کفر انجامد.» بنابراین، کمک به محرومان و نیازمندان، کاری پسندیده و بهشتی است؛ زیرا انسانی را که در پرت‏گاه کفر قرار می‏گیرد، نجات می‏دهد و او را از خواری در برابر ثروتمندان که به آبرو و دین وی آسیب می‏زند، بازمی‏دارد و سبب ایجاد روحیه نشاط و شادابی و حفظ کرامت و آبروی انسانی او می‏شود.

از آنچه دوست دارید، بگذرید تا به نیکی برسید

«هرگز به نیکی نمی‏رسید تا از آنچه خود دوست دارید، انفاق کنید و هر چه انفاق کنید، حتما خدواند بدان داناست.» رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی، شرایط بسیاری دارد. یکی از آنها، انفاق کردن از اموالی است که انسان به آن علاقه دارد. عشق و علاقه واقعی به خدا و احترام به اصول انسانی و اخلاق آن‏گاه روشن می‏شود که انسان بر سر دوراهی قرار می‏گیرد: در یک طرف، مال و ثروت یا مقام و منصبی است که مورد علاقه شدید اوست و در طرف دیگر، خدا، انسانیت و نیکوکاری قرار دارد. اینجاست که انسان با انتخاب راه نیکی و نیکوکاری، عشق و علاقه حقیقی خود را به خداوند اثبات می‏کند. بعضی افراد عادت کرده‏اند وسایل و اموال دست دوم یا دست چندم خود را انفاق می‏کنند. این انفاق‏ها، نه موجب تربیت معنوی و پرورش روحی انسان می‏شود و نه سودی به حال نیازمندان دارد، بلکه در برخی موارد، اهانت به آنها و تحقیر ایشان نیز شمرده می‏شود. پس سزاست در انفاق که گیرنده حقیقی آن خداوند است و طرف دیگر آن، تهی‏دستان هستند، دقت کنیم تا موجب توهین و تحقیر نیازمندان نشویم و به ورطه گناهی ناخواسته نیفتیم.

انفاق امروز، پس‏اندازی برای فردا

«ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از آنچه به شما روزی داده‏ایم، انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروشی است و نه دوستی و نه شفاعت.» در این آیه، خداوند به انفاق اشاره می‏کند که یکی از وظایف مهم مسلمانان است و سبب ریشه‏کنی فقر در جامعه و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی می‏شود، اشاره می‏کند. این آیه، مفهوم گسترده‏ای دارد و انفاق‏های مالی واجب و مستحب و انفاق‏های معنوی، مانند دانش‏گستری را دربرمی‏گیرد.

بخش دوم آیه که می‏فرماید: «امروز که توانایی دارید انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرارسد که نه خرید و فروشی در آن است و نه دوستی و شفاعتی»، اشاره به این است که راه‏های نجات این دنیایی، هیچ‏کدام در جهان آخرت وجود ندارد. نه توان داد و ستدی هست که سعادت و نجات از عذاب را برای خود بخرید و نه دوستی‏های مادی این جهان که با سرمایه‏های خود به دست می‏آورید، به کارتان می‏آید. بنابراین، تنها انفاق و نیکوکاری امروز، پس‏اندازی برای فردای آخرت است.

خداوند؛ گیرنده صدقات

خداوند در قرآن می‏فرماید:«آیا نمی‏دانستند که فقط خداوند است که توبه را از بندگان می‏پذیرد و صدقات را می‏گیرد. به درستی که خداوند، توبه‏پذیر و مهربان است.» همچنین در روایات فراوانی آمده است که صدقه، به طور مستقیم در دست خداوند قرار می‏گیرد. امام صادق علیه‏السلام در این‏باره می‏فرماید: «چیزی نیست مگر اینکه خداوند برای دریافتن و ثبت آن، مَلِکی را مأمور کرد، جز صدقه که مستقیم در دست خداوند قرار می‏گیرد.» این امر افزون بر اینکه سبب تشویق صدقه‏دهنده است، به او تذکر می‏دهد آن کس که صدقه را دریافت می‏کند، خداوند است، نه فقیر. پس بر فقیر منت نگذارید و ارزش کار خود را از بین نبرید. با این نگرش که در واقع، خدا، گیرنده صدقات است، فرد، صدقه را با حالت فروتنی و ادب می‏پردازد. این عمل، درخت نیکوکاری و توجه به دیگران را در وجود او آبیاری می‏کند، از فاصله‏های طبقاتی می‏کاهد و سبب پیشرفت جامعه اسلامی می‏شود.

هر چه کنی، به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی

«اگر نیکی کنید، به خود کرده‏اید و اگر بدی کنید، از آن خودتان است». بهترین راه تشویق انسان به کار خیر، بهره‏گیری از حس غریزی خوددوستی اوست. قرآن ابتدا می‏فرماید: «هر کس در گرو اعمال خویش است.» آن‏گاه ادامه می‏دهد: «نیکی‏هایی که می‏کنید، به خود می‏کنید و زیان بدی‏های شما نیز به خودتان برمی‏گردد.» بدین وسیله، انسان را به خوبی و پرهیز از زشتی دعوت می‏کند.

امام علی علیه‏السلام در این باره می‏فرماید: «تو اگر نیکی کنی، خودت را گرامی داشته‏ای و به خودت نیکی کرده‏ای و اگر بدی کنی، خودت را خوار کرده‏ای و به خودت زیان رسانده‏ای.» این سنتی همیشگی است و نیکی‏ها و بدی‏ها سرانجام به خود انسان بازمی‏گردد. هر ضربه‏ای که انسان به دیگری می‏زند، بر پیکر خویشتن روا داشته و هر خدمتی به دیگری می‏کند، در حقیقت به خود خدمت کرده است. در طول تاریخ بسیار بوده‏اند کسانی که همواره در پی اجرای عدالت و صلح، نیکوکاری کردند و ثمره‏اش را در این دنیا یا دنیای ابدی به دست آوردند.

انفاق فقط برای رضای خدا

«کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‏کنند، سپس در پی آنچه انفاق کرده‏اند، منت و آزاری روانمی‏دارند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسی دارند و نه اندوهگین می‏شوند.» اخلاص در عمل، یکی از مسائل مهم در مورد انفاق کردن است. پیشوایان معصوم علیهم‏السلام در روایت‏های بسیاری بر این مطلب تأکید کرده‏اند. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «به یقین، خداوند، صدقه و انفاق کسی را که به فرد باایمانی نیکی کند، سپس او را با سخن آزار دهد یا منتی بر او بگذارد، باطل می‏کند.» امام علی علیه‏السلام نیز می‏فرماید: «بخشندگی، از بزرگواری طبع است و منت نهادن، خوبی را تباه می‏کند.» امام صادق علیه‏السلام هم در این باره فرموده است:«منت نهادن، خوبی را از میان می‏برد».

برخی از آثار و فواید صدقه در کلام معصومان علیهم‏السلام

پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «صدقه، بلا را دفع می‏کند و مؤثرترین داروست. درد و بیماری را چیزی جز دعا و صدقه از بین نمی‏برد».

پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «صدقه، هفتاد نوع بلا را دفع می‏کند».

امام علی علیه‏السلام : «صدقه، دارویی مؤثر است».

امام محمدباقر علیه‏السلام : «احسان و صدقه، فقر را می‏زداید و بر عمر می‏افزاید و هفتاد مرگ دل‏خراش را از صاحب خود دور می‏کند».

امام صادق علیه‏السلام : «بیماران خود را با صدقه درمان کنید».

احسان و انفاق در آیات و روایات

خداوند در قرآن می‏فرماید:«به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در (استفاده از) آن جانشین کرده است، انفاق کنید؛ زیرا کسانی از شما که ایمان آورند و انفاق کنند، پاداش بزرگی خواهند داشت.» نیز در جایی دیگر می‏فرماید: «در حقیقت، پروردگار است که روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد، گشایش می‏دهد یا بر او تنگ می‏گرداند. هرچه انفاق کنید، عوضش را او می‏دهد و او بهترین روزی‏دهندگان است».

همچنین در روایات متعددی، به لزوم احسان وانفاق به عنوان وظیفه اخلاقی و انسانی در جامعه اشاره شده است. برای نمونه، پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «یکی از حقیقت‏های ایمان، انفاق کردن در حال تنگ‏دستی است.» امام علی علیه‏السلام نیز فرموده است: «شما به انفاق کردن آنچه به دست آورده‏اید، محتاج‏ترید تا به دست آوردن آنچه گرد می‏آورید». ایشان در جایی دیگر می‏فرماید:«خوشا به حال کسی که زیادی مال خویش را انفاق می‏کند».

انفاق آشکار و پنهان امام حسن مجتبی علیه‏السلام    ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( سه شنبه 88/7/14 :: ساعت 7:29 عصر )

»» کمک به محرومان چرا؟

رفع فواصل اجتماعی بر اثر انفاق

بیچارگی و تهیدستی از یک طرف، و تراکم ثروت و دارایی از طرف دیگر باعث شده جوامع مختلف بشری دوقطبی شوند؛ قطبی ثروتمند و قطبی مستمند. هر مکتبی برای رفع این معضل شدید اجتماعی چاره‏ای اندیشیده است. اسلام راه‏حل‏هایی جامع و کامل به کار گرفته که اگر یک جامعه این راهکارها را به کار بندد، به طور قطع بر این مُعضل فائق آمده، طعم شیرین آن را با رفع فواصل اجتماعی و نزدیک شدن سطح زندگی افراد به هم خواهد چشید. اسلام صلاح کار را در انفاق، تحریم و ممنوعیت رباخواری، وضع مالیات‏های اسلامی و به کارگیری اموری چون وقف و قرض‏الحسنه دانسته است.

انفاق موجب فراوانی

قرآن انفاق را مانند بذری دانسته که هفت خوشه می‏رویاند که در هر خوشه آن صددانه هست؛ یعنی همان‏طور که هر دانه بذر بر اثر واقع شدن در زمینِ مناسب به هفتصد دانه تبدیل می‏شود، مال نیز با انفاق، رشد و فزونی می‏یابد؛ در حالی که تصور برخی، خلاف این است، ایشان تصور می‏کند با انفاق چیزی از انفاق کننده کم می‏شود و بر دیگری افزوده می‏شود.

جایگزینی انفاق در قرآن

به ظاهر با انفاق چیزی از انفاق کننده کم می‏شود، ولی در حقیقت چنین نیست. قرآن بشارت می‏دهد که «هرچیزی انفاق کنید، چیزی جانشین می‏شود». ممکن است مالی که انسان برای خود نگه می‏دارد، بر اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی از بین رود، ولی مالی که در راه خدا بخشیده، در واقع در محل اَمنی به امانت گذاشته که هیچ عامل طبیعی و غیر طبیعی نمی‏تواند آن را تهدید کند.

بالندگی انفاق در روایات

طبق بیان پیامبر اکرم(ص) فرشته‏ای هر روز ندا می‏دهد: «خداوندا، به انفاق دهندگان، عوض بده» و فرشته‏ای نیز ندا می‏دهد: «خداوندا مال بخیلان را نابود کن».

انفاق در نزد خدا

خداوند به انفاقِ انفاق کننده توجه دارد و از آن (پنهان و آشکار) خبر دارد و به همین دلیل انسان‏های آگاه، انفاق را مایه تقرب به خداوند می‏دانند و با آن به سوی خدا گام بر می‏دارند؛ چرا که می‏دانند هر انفاقی که برای خدا باشد، هر چند ناچیز و کوچک، نزد خداوند ثبت می‏شود.

صدقه موجب نزول روزی

پیامبر گرامی اسلام(ص) صدقه را از راه‏های جلب روزی و نزول رزق دانسته است.

چند فایده دیگر برای صدقه

صدقه، فقر را از بین می‏برد؛ عمر را زیاد می‏کند؛ مرگ بد را دفع می‏نماید، حساب قیامت را آسان می‏کند؛ موجب آبادی و رونق خانه می‏شود؛ موجب ادای قرض می‏شود؛ ناراحتی‏های روحی را زائل می‏کند؛ جان انسان را از گزند و آفات و مال او را از تصرف اشرار حفظ می‏کند؛ قضای الهی را برطرف می‏کند؛ و از همه مهم‏تر، پاداش اُخروی دارد.

بهترین صدقه در روایات

از روایات چنین فهمیده می‏شود که بهترین صدقه، انفاق به ارحام و خویشاوندان است؛ چرا که انفاق و صدقه به مستمندانِ بیگانه فقط صدقه است، ولی به مستمندان خویشاوند علاوه بر انفاق، صله رحم نیز می‏باشد و بی‏شک چنین انفاقی دو سود دارد: یکی سود و فایده انفاق و دیگری فواید صله رحم. به همین سبب است که پیامبر بزرگوار اسلام فرموده‏اند: «در جایی که خویشاوندان محتاج باشند، صدقه به غیر پذیرفته نیست». در واقع این امر اهمیت و اولویت صدقه و انفاق را به خویشاوندان ثابت می‏کند.

انواع انفاقادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( سه شنبه 88/7/14 :: ساعت 7:27 عصر )

<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیماى حضرت فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت
[عناوین آرشیوشده]


>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 64115
» درباره من

مؤسسه خیریه حضرت رقیه (س) استان بوشهر

» پیوندهای روزانه

چه لذتی دارد حجاب [59]
استخاره [55]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دعا . رجب . ماه . نماز .
» آرشیو مطالب
خرداد ماه 89
اردیبهشت89
فروردین89
اسفندماه88
مهر 88
شهریور 88
مردادماه88
تیرماه 88
اردیبهشت88
خرداد88
دیماه87
مرداد87
اسفند89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
لحظه های آبی
دفاع نیوز فرهنگ شهادت
کانون فرهنگی هنری مسجد ولیعصر (عج)کنگان
شبح سیاه
سربازی در مسیر
تبلیغ ِآگهی
مکتب وحی
رند
طراحی هر پوستر و بنری که شما بخواین
یاسین مدیا
سایت خبری استان بوشهر
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری اسلامی ایران
مردم یار
یاوران دکتر احمدی نژاد
شهید آوینی
سایت رسمی اهدا عضو
آقای بهجت (دامت برکاته)
معروف یاران
حریم یاس
هیئت الرضا
کانون وبلاگ نویسان مذهبی
پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
ذاکرین
رقیه خاتون
بچه های قلم
جاده خاطره ها
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد
خبرگزاری فارس
مؤسسه خیریه خادمان حریم ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



























» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب